تاریخچه موسیقی بومیان آمریکا
در این مقاله به موسیقی بومیان آمریکا میپردازیم. گزارشهای کاوشگران اولیه اسپانیایی و فرانسوی تأیید میکنند که موسیقی بخش مهمی از زندگی آیینی بومیان آمریکا بوده است. در سال 1535، اولین وقایعنگاران زندگی سرخپوستان در تگزاس، از جمله آلوار نونز کابهزا دِ واکا و همراهانش که از غرق شدن کشتیشان نجات یافته بودند، مورد استقبال مردم بومی قرار گرفتند که فریاد میزدند، بر رانهای خود میکوبیدند و سازهایی از کدوی خشک شده و سنگریزه که اهمیت زیادی برایشان داشت را به صدا در میآوردند.
تقریباً 200 سال بعد، در منطقهای که امروزه شمال تگزاس نامیده میشود، کاوشگر فرانسوی بِنار دِ لا هارپ شاهد مراسمی بود که 24 ساعت به طول انجامید و طی آن موسیقی هیچگاه قطع نشد. آرشیوهای اسپانیایی پر از گزارشهایی از رقصهای قوم کوآهویلتکان است که تا هشت روز طول میکشید و به مناسبت رویدادهای گوناگونی مانند برداشت فصلی، نبردها، پدیدههای نجومی و تهدید بیماری برگزار میشد.
ظاهراً بیشتر این رقصها با آواز همراه بود و صدای انسان منبع اصلی صدا به شمار میرفت. در سال 1582، در جریان اکتشاف رودریگز-سانچز به منطقهای که امروزه پرسیدیو در غرب دور تگزاس است، جشنی توصیف شد که در آن رقصندگان دستان خود را به سمت خورشید بلند کرده و با هماهنگی و دقت آواز میخواندند، به گونهای که سیصد مرد به صورت یکصدا اجرا میکردند.
حدود سال 1605، وقایعنگار اسپانیایی آندرس پرس دِ ریباس جشن دیگری از همین دست را توصیف کرد که در آن آوازهای مذهبی در لحن و ریتمی که استفاده میکردند، به همان شیوهای که وقتی همراه با ارگ قطعات کوتاه یک آواز تکرار میشود، خوانده میشد. در سال 1645، آلونزو دِ لئون که بهطور مشخص درباره مراسمهای آیینی در نزدیکی مونتری، در ایالت شمالی مکزیک، نوئوو لئون و همجوار با تگزاس مینوشت، اشاره کرد که مردم به شیوه خاص خود آوازهایی با کلماتی که برای شنوندگان اسپانیایی معنایی نداشت اما گوشنواز بود، میخواندند.
او بر این باور بود که شرکتکنندگان به شکلی هماهنگ و بدون صداهای ناهماهنگ میخواندند، بهگونهای که انگار یک صدا به گوش میرسید. همین برداشت توسط فرای فرانسیسکو دِ سلس، وقایعنگار سفر اکتشافی آلارکون به شرق تگزاس در سال 1718 نیز بیان شد.
در طی مراسم خوشآمدگویی، مردان، زنان و کودکان قوم کادو بهطور جداگانه نشسته و آواز میخواندند، اما در صداهای خود هیچ اختلافی نداشتند و یک هارمونی ملایم و هرچند خام ایجاد میکردند. اینکه چنین واکنشی از سوی ناظران اروپایی در زمانها و مکانهای مختلف بیان شده، نشان میدهد که موسیقی بومیان آمریکا، بهویژه آواز، از یک استاندارد یکسان پیروی میکرد که از مرزهای زبانی و اجتماعی فراتر میرفت.
داستان مهاجران
تا زمانی که مهاجران اروپایی به تگزاس وارد شدند و آن را مستعمره کردند، جمعیتهای بومی این منطقه به دلیل جنگهای داخلی و بیماریهای وارداتی به شدت کاهش یافته بودند. بسیاری از قبایلی که امروزه بهعنوان بومی شناخته میشوند، در واقع مهاجر بودند، از جمله آپاچی ها که در اواخر قرن هفدهم، کومانچیها در قرن هجدهم، و قبایل آلاباما-کوشاتا و کیکاپو در قرن نوزدهم وارد این منطقه شدند.
قبیله تیگوا که در غرب دور تگزاس زندگی میکردند، بیشتر با مردم پوبلو در جنوبغربی ایالات متحده ارتباط داشتند تا با دیگر گروههای شرقی تگزاس. قبیله کادو، که مقر قبیلهایشان در اوکلاهماست، اجداد خود را به کشاورزان پیشتاریخی در شرق تگزاس و لوئیزیانا و همچنین اوکلاهما میرسانند.
اگرچه نوادگان دیگر اقوام بومی بدون شک همچنان در جنوب و غرب تگزاس زندگی میکنند، اما هویت فرهنگی آنها از بین رفته است. برخلاف کادوهای (Caddos) مقیم، بیشتر مردم بومی شکارچی و گردآورنده بودند و زندگیهای بسیار متحرکی داشتند که توانایی آنها برای ساخت و حمل سازهای موسیقی بزرگ یا پیچیده را محدود میکرد. نابودی زودهنگام بسیاری از فرهنگهای بومی در کمبود گزارشهای مکتوب از مراسمهای آنها، از جمله موسیقیشان، منعکس شده است.
شواهد باستانشناسی نمونههای نادری از چوبدستیهای ریتم، جغجغهها، سوتها و فلوتها ارائه میدهد، اما قادر به بازآفرینی کامل اجراهای موسیقی یا توضیح چگونگی و زمان استفاده از آنها نیست. یک سوگیری دیگر توسط عوامل حفاظتی وارد میشود، سازهای بیشتری از غارهای خشک غرب تگزاس نسبت به بقیه ایالت به دست آمدهاند، زیرا اشیای چوبی در سایر مناطق معمولاً به سرعت دچار پوسیدگی میشوند. در چارچوب فرهنگهای دنیای جدید، باستانشناسی و قومنگاری تعامل موسیقی و آیین را که بدون شک در تگزاس و سایر نقاط آمریکای شمالی رایج بوده است، تأیید میکنند.
سازهای کوبهای
بیشتر سازهای موسیقی که از طریق باستانشناسی شناخته شدهاند، در دسته سازهای کوبه ای قرار میگیرند و احتمالاً برای ایجاد و حفظ ریتمهای رقص و تشویق حالت خلسه که برای برخی مراسمها و آیینها ضروری بوده، استفاده میشدهاند. به نظر میرسد که انواع مختلف جغجغهها توسط تمامی مردم بومی تگزاس و مناطق همجوار بهکار گرفته میشدند.
جغجغههای دستی، مانند آنهایی که توسط کابهزا دِ واکا توصیف شدهاند، معمولاً از کدوهای خشک شده ساخته میشدند، بهطوریکه یا دانهها داخل آنها بودند یا سوراخهایی روی آنها ایجاد میکردند و با سنگریزههای کوچک، دانهها یا دیگر اشیای سخت پر میشدند. این اشیای کوچک با تکان دادن به یکدیگر و دیوارههای کدو برخورد میکردند و صدا تولید میکردند.
آلونزو دِ لئون مشخص کرد که جغجغههای کدویی در نوئوو لئون با سوراخهای کوچکی پر شده و داخل آنها پر از مواد ریز مانند شنهای اطراف تپهها بود. یکی از مواد پرکننده غیرمعمول که در تحقیقات باستانشناسی کشف شده، دندانهای ماهی درام سیاه است که در یک قبر ساحلی همراه با سوتهای استخوانی کشف شد.
کدوها به دلیل داشتن دستههای ثابت مزیت دارند، اما برخی دیگر از ظرفها دوام بیشتری دارند. پوسته لاکپشت، که با سنگریزهها پر شده و با دستههای چوبی به هم متصل میشوند یا به صورت زنجیرهای به بند کشیده میشوند، چندان غیرمعمول نیستند. نمونههای کمیاب جغجغههای ساخته شده از دم مار زنگی از دو قبر کودک در غرب تگزاس به دست آمده است. کاملترین نمونه، با اتصال پوست دم و جغجغههای بیست و شش مار به انتهای یک چوب ساخته شده از ساقه تیر ساخته شده بود.
این آثار غیرمعمول ممکن است به همان اندازه که جادویی بودند، موسیقایی نیز بوده باشند، به خصوص با توجه به اینکه در قبر یافت شدهاند. جمجمههای حیوانات و ظرفهای بافته شده در مناطق همجوار بومی آمریکا گزارش شدهاند و احتمالاً در تگزاس نیز مورد استفاده قرار گرفتهاند. قوم کادو ظروف سفالی توخالی میساختند که صدایی شبیه به جغجغه تولید میکرد، هرچند مشخص نیست که آیا آنها بهعنوان همراهی موسیقی استفاده میشدند یا نه.
تشخیص جغجغههای آویزان از نظر باستانشناسی دشوار است، زیرا طنابها یا بندهای آنها اغلب دچار فرسایش شدهاند. باز هم، غارهای خشک غرب تگزاس نمونههایی از صدفهای دوکفهای را ارائه میدهند که به نظر میرسد بهعنوان جغجغههای آویزان استفاده میشدند. چهار استخوان کتف گوزن، که هنوز به یک طناب متصل بودند، از غاری در جنوبغربی تگزاس جمعآوری شده و اکنون در موزه ویت در سنآنتونیو به نمایش گذاشته شدهاند.
در نقاشیهای امروزی از رقصندگان کاچینا، آنها با جغجغههای استخوان کتف یا استفاده از کتف بهعنوان چوب صداساز، که روی یک چوب کشیده میشود، نمایش داده شدهاند. به نظر میرسد استخوانهای کتف به دلیل داشتن سطوح صاف و پهن که گاهی با طرحهای انتزاعی رنگآمیزی میشدند و همچنین صدای خشک و تیز آنها در هنگام برخورد، ارزشمند بودهاند.
رابطه بین گوزن و موسیقی با گزارشهایی از چوبها یا شاخهای گوزن که به هم کوبیده میشدند تا صدای نبرد گوزنهای نر را تقلید کنند، ادامه مییابد، هرچند ممکن است این صدا همیشه موسیقی دلنشینی نبوده باشد. سم گوزن، دانههای درخت غار و صدفهای حلزون یا دریایی به بندهایی کشیده میشدند تا بهعنوان جغجغههای مچ پا یا مچ دست پوشیده شوند یا از لباس آویزان شوند تا ریتم رقص را تقویت کنند.
در دوران تاریخی، جغجغههای صدفی جای خود را به تکههای فلزی دادند که بر لباسهای رقصندگان نصب میشد. قوم کادوها در میان لوازم سنتی خود، زنگولههای شاهینی داشتند که نوعی توپکهای کوچک بودند و توسط اسپانیاییها به آنها معرفی شدند. تعداد بسیار کمی زنگوله مسی از دورههای پیش از تاریخ در غرب دور تگزاس کشف شده که احتمالاً از طریق تجارت از صنعتگران فلزکار مکزیکی به دست آمده بودند.
نقش طبلها
بهطور کلی، طبلها با موسیقی بومیان آمریکا یا موسیقی سرخ پوستان مرتبط هستند، اما در آثار باستانشناسی تقریباً غایباند. یک احتمال این است که طبلها از موادی ساخته شده بودند که پس از دور انداختن یا جداسازی، کارکرد آنها مشخص نیست، مشابه جغجغههای ساخته شده از کتف یا صدف حلزون. یک نمونه از این طبلها در موزه ویت در سنآنتونیو شامل یک لاکپشت و شاخ گوزن است.
در اوایل قرن هجدهم، اسناد نظامی اسپانیایی گزارش دادند که حملات علیه نیروهایشان در شمال مکزیک، نزدیک منطقه بیگ بند در تگزاس، همراه با استفاده از فلوت و طبل بود، اما این موضوع تازگی داشت و نشان میدهد که این تاکتیکها ممکن است بهتازگی از اروپاییان اقتباس شده باشند. قوم کادوها طبلها را در میان سازهای سنتی خود شمارش میکنند و طبلهای خشک و مرطوب را توصیف کردهاند.
در طی مراسم خوشآمدگویی به گروه اکتشافی آلارکون در سال 1718، طبل کتل و انواع دفها همراه با آواز نواخته شدند. طبل کتل بهعنوان یک کوزه بزرگ توصیف شده بود که با پوستی کشیده و مرطوب پوشانده شده بود. طبلهای مرطوب امروزه شامل کتلهای قدیمی هستند که تا حدی با آب پر میشوند. احتمالاً در گذشته از ظروف سفالی برای همین منظور استفاده میشد.
وقایعنگار سفر اکتشافی رودریگز در سال 1582 به پوبلوهای حاشیه رود ریو گرانده، یک طبل به شکل دف را توصیف کرد که با کشیدن پوستها روی یک ظرف نامشخص ساخته شده بود. گزارشهای تاریخی توصیف کردهاند که طبلهای قوم آپاچی ساده بودند: تکهای پوست که بر روی یک گلدان یا کدو کشیده میشد و با یک چوب به آن ضربه میزدند. پرس دِ ریباس نیز به طبلهای کوچکی اشاره کرد که توسط کوآهویلتکانها از چوب خاصی ساخته میشدند، اما توضیحات او در همین جا به پایان رسید.
به گفته تیگواهای امروزی، یکی از نقوش گرد پیکتوگرافی در هوئکو تانکس نماد طبل است. سرخ پوستان تاراهومارا در شمال مکزیک، که احتمالاً با مردم پیشاتاریخی جنوب و غرب تگزاس ارتباط دوری دارند، به خاطر تجارت طبلهای سنتی خود مشهورند. بنابراین، میتوان گفت که اکثر سرخپوستان با نوعی طبل آشنا بودهاند، اما خود سازها یا کشف نشدهاند یا به درستی شناسایی نشدهاند.
سازهای بادی
از نظر باستانشناسی، رایجترین سازهای بادی سوتها هستند که معمولاً از محور مرکزی استخوانهای بلند پرندگان ساخته میشدند. انتهای مفصلی این استخوانها برداشته یا تراشیده میشد تا لولهای توخالی با یک سوراخ هوای گرد یا مستطیلی در یک سر آن ایجاد شود. در برخی از آنها، پلاگهای آسفالتی که در زیر این سوراخ وارد لوله میشد، جریان هوا را هدایت میکرد تا صدای مورد نظر به دست آید.
گفته شده است که فلوتهای ساخته شده از استخوان عقاب در فرهنگ کادوان از حدود سال 1400 میلادی تا زمان ورود رقص ارواح در حدود سال 1880 استفاده میشدند. در سواحل بالایی تگزاس، سوتهای استخوان پرنده، که اغلب از استخوانهای پرنده درنا ساخته شده و با طرحهای هندسی تزئین میشدند، در بسترهای تدفینی یافت شدهاند که نشاندهنده رابطه پیچیدهای بین اسطوره و موسیقی است.
در بسیاری از ادیان بومیان آمریکا، پرندگان نماد پرواز ماوراءالطبیعی به جهان ارواح هستند و استخوانها، بهعنوان پایدارترین عناصر بدن، نماد رستاخیز محسوب میشوند. درناها بهطور خاص بهعنوان نگهبانهای اسطورهای یا راهنماهای روح شناخته میشوند، که همین موضوع نقش نمادین آنها را بهعنوان هدایای تدفینی توضیح میدهد. جغجغههایی که همراه با سوتها در برخی قبور یافت شدهاند، عنصر کوبهای را به این مجموعه اضافه میکنند.
تصاویر کوکوپلی، فلوتنواز خمیده که معمولاً با فرهنگهای پوبلو در جنوبغربی آمریکا مرتبط است، شاهدی بر نوع دیگری از ساز بادی ارائه میدهند. کوکوپلی افسانهای زنان را با موسیقی سحرانگیز خود فریفته و با هدایایی که در کولهپشتی یا قوزش حمل میکرد، آنها را متقاعد میکرد. پیکتوگرافها و قطعاتی از فلوتهای چوبی یا استخوانی که در غارهای خشک یافت شدهاند، نشان میدهند که این فلوتها لولهای شکل و بهصورت عمودی نواخته میشدند، هرچند فلوتهای عرضی نیز از یک سایت در شرق تگزاس که به حدود سال 1000 میلادی برمیگردد، کشف شدهاند.
جفتهای استوانههای نی، که با طناب به هم بسته شده و در یک قبر کودک از دوره کهن قرار داشتند، بهعنوان سازهای پنپایپ (نوعی فلوت) تفسیر شدهاند. دیسکهای صدفی سوراخدار که در همین بستر یافت شدند، بهعنوان بخشی از ساز بولروئر یا چیرینگا تصور شدهاند، اما این تفسیر قابل بحث است، زیرا شواهد باستانشناسی یا تاریخی دیگری برای چنین سازی وجود ندارد.
سازهای کوبهای و بادی در موسیقی بومی تگزاس
به نظر میرسد که مجموعه سازهای موسیقی بومیان آمریکا در تگزاس محدود به سازهای کوبهای و بادی نسبتاً ساده است، اما این سازها اهمیت مراسمی بسیار بالایی داشتند. گزارشهای تاریخی درباره جشنها، آوازخوانی و رقصهای ماراتنی را توصیف میکنند که بر اهمیت صدا و کوبهایها تأکید دارند. این واقعیت که بیشتر سازهای موسیقی پیش از تاریخ در بسترهای تدفینی کشف شدهاند، نشاندهنده ارتباط ویژه آنها با رویدادهای مراسمی، ماوراءالطبیعی یا روحانی است.
جغجغهها، زنگها و جغجغههای فلزی بهگونهای طراحی شده بودند که توسط رقصندگان در مراسم اجتماعی یا مقدس استفاده شوند، در حالی که احتمالاً بیشتر دیگر سازهای کوبهای آنها را همراهی میکردند. به کابهزا دِ واکا گفته شد که جغجغههای کدویی برای رویدادهای مهم استفاده میشدند و فقط صاحبانشان اجازه داشتند آنها را لمس کنند، زیرا دارای قدرتهای ماورایی بودند.
موسیقی ریتمیک، بهویژه سازهای کوبهای، مدتهاست که بهعنوان یکی از راههای دستیابی به حالات تغییر یافته هوشیاری شناخته شدهاند که بخشی مهم از بسیاری از ادیان بومیان آمریکا بودند. قوم کادوها تلاش کردهاند تا موسیقی سنتی خود را حفظ کنند و ضبطهایی از آنها در دسترس عموم قرار گرفته است.
قوم تیگوا، که ارتباط نزدیکی با دیگر مردمان پوبلو در جنوبغربی آمریکا دارند، نیز بسیاری از آوازهای خود را ضبط کردهاند. با این حال، قوم کیکاپو تمایلی به صحبت درباره موسیقی خود ندارند، زیرا این موسیقی بهصورت نسلبهنسل منتقل میشود و همچنان اهمیت مراسمی خود را حفظ کرده است.
کلام آخر
موسیقی بومیان آمریکا، به ویژه در تگزاس، نقش اساسی در زندگی آیینی و اجتماعی این جوامع ایفا کرده است. این موسیقی عمدتاً بر سازهای ساده کوبهای و بادی مبتنی بود که در مراسمها و رویدادهای معنوی به کار گرفته میشدند. جغجغهها، طبلها و فلوتها از مهمترین سازهای این فرهنگها بودند که نه تنها به عنوان ابزار موسیقی، بلکه به عنوان اجزای مهم آیینی و مقدس تلقی میشدند.
موسیقی بومی، که به شکل شفاهی و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد، بخشی از هویت فرهنگی این اقوام را تشکیل میداد و همچنان توسط برخی از این جوامع حفظ شده است. البته با پیشرفت تکنولوژی امروز شما میتوانید به موسیقی بومیان آمریکا یا سرخ پوستان از طریق اسپیکر و هدفون خود گوش بدهید و لذت ببرید، چرا که آرامش خاصی دارد و از دل طبیعت این صدا ها به وجود میاید.
پاسخگوی سوالات شما هستیم
دیدگاهی وجود ندارد!