داستان انیمه خیالی The Imaginary
نام او رودگر است.
پسری که هیچکس نمیتواند او را ببیند.
یک خیالی، خلق شده توسط آماندا، دختری که عشق را از دست داده است.
اما خیالیها ناپدید میشوند وقتی که توسط انسانها فراموش میشوند.
رودگر که بدون امید گم شده است، به شهر خیالیها میرسد، جایی که خیالیهایی که توسط انسانها فراموش شدهاند با هم زندگی میکنند…
داستانهای دوستان خیالی چیز جدیدی نیستند. از فیلم «هاروی» تا «دراپ دد فرد»، همواره پیوند دلانگیز بین واقعی و غیر واقعی را به تصویر کشیدهاند. با این حال، این موضوع اخیراً با انتشار فیلم «اگر» با بازی رایان رینولدز در ماه می دوباره رونق گرفته است. اکنون، دو ماه بعد، نتفلیکس انیمه ژاپنی «خیالی» را ارائه میدهد. همراهان خیالی همچنان تماشاگران را مسحور میکنند. آیا این یک روند جدید است؟
رودگر پسری است که توسط دختری جوان به نام آماندا خلق شده است. او با تهدید ناپدید شدن مواجه است اگر آماندا او را فراموش کند. ماجراهای آنها زمانی به پایان میرسد که آقای بانتیگ، مردی شریر که واقعاً از افراد خیالی تغذیه میکند، به آنها حمله میکند. او منتظر میماند تا مادر آماندا برای پرداخت پارکینگ دور شود. در این آشوب، آماندا به بیمارستان منتقل میشود و رودگر مجبور میشود به تنهایی بقا یابد.
رودگر مجبور به فرار میشود و به کتابخانهای از خیالیها، یک پناهگاه مخفی که دوستان خیالی در آنجا زندگی میکنند، میرسد. در این مکان مرموز، رودگر باید محیط جدید را کشف کند. عزم او برای حفظ پیوند عزیز با خالقش تزلزل نمیپذیرد. رودگر باید راهی برای بازگشت به آماندا پیدا کند قبل از اینکه به دهانهای زشت آقای بانتیگ کشیده شود.
این داستان فیلمی کارآمد، اگرچه تا حدی پیچیده است، با قوانین پیچیدهای در مورد نحوه وجود و رفتار موجودات خیالی. این انیمه فانتزی ژاپنی از استودیو پونوک به کارگردانی یوشیوکی موموسه ساخته شده است. این فیلم توسط یوشیاکی نیشیمورا اقتباس شده و بر اساس کتاب سال 2014 نوشته شده توسط نویسنده انگلیسی، ای. اف. هارولد است.
انیمیشن دستی همیشه در این دوره محصولات کامپیوتری امتیاز میگیرد. در حالی که داستان کلی به نظر عادی میآید، ولی شخصیت منفی قطعاً اینگونه نیست. آقای بانتیگ مردی میانسال با پیراهن هاوایی است که خیالیها را میخورد. این فرد دقیقاً مانند یک آدم عجیب و غریب است که به بچههایتان میگویید با او صحبت نکنند، یک شخصیت تهدیدآمیز که این را ترسناکتر از اکثر سرگرمیهای کودکان میکند.
جنبههای تاریکتر برخی از تصاویر قوی را به ارمغان میآورد که فراموش کردنشان سخت است. آقای بانتیگ با دختری کوچک و مو بلند، با پوست رنگ پریده و چشمهای خالی همراه است. همکار خیالی او به نظر میرسد از فیلم «حلقه» یا «کینه» بیرون آمده باشد. حال و هوای شریرانه، شدیدتر از سرگرمیهای معمول کودکان، به داستان لایهای از تهدید میبخشد. سرگرمیهای کودکان جالب میشوند زمانی که ایدههای ترسناک مورد بررسی قرار میگیرند.
این تمهای شریرانه میتوانند کودکان را بدون عبور از مرز درگیر کنند، با این شناخت که آنها میتوانند جاذبه نیروهای شر را به اندازه بزرگسالان درک و قدردانی کنند. این رویکرد روایت را غنیتر میکند، و عمقی را ارائه میدهد که در تمام سنین تأثیرگذار است، و «خیالی» به خوبی این تعادل را به دست میآورد. «The Imaginary» در تاریخ 5 جولای در نتفلیکس اکران شد.
زاده خلاقیت بیحد و مرز کودکان، جایی که یک اتاق خالی و مجموعهای تصادفی از اشیاء میتواند الهامبخش ماجراهای خیالانگیزترین باشد، دوستان خیالی به نیازهای هر ذهن جوان برای همنشینی پاسخ میدهند. پیچیدگیهای این موجودات نامرئی و رابطه آنها با خالقان انسانیشان موضوع انیمیشن «خیالی» به کارگردانی یوشیوکی موموسه، کارگردان ژاپنی است.
در میان مناظر تغییر شکلدهنده و آسمانی پرستاره، رودگر (با صداپیشگی لویی روج-بوکانان در نسخه انگلیسی)، پسر بلوند، به معرفی قلمرویی میپردازد که او و آماندا، دختری که او را خلق کرده، در آن زمان میگذرانند. حضور او به آماندا آرامش میبخشد و در مقابله با غم کمک میکند. آنها قول دادهاند که از یکدیگر محافظت کنند و هرگز گریه نکنند.
این انیمیشن که توسط استودیو پونوک، شرکتی که پشت فیلم “مری و گل جادوگر” قرار دارد و با همکاری چندین هنرمند آموزش دیده در استودیو جیبلی ساخته شده، با حرکات نرم و روان خود تماشاگر را مجذوب میکند، به خصوص در مکانهای جادویی که اشیاء روی صفحه به سرعت تغییر میکنند تا با خیالات کودکان همگام شوند.
موموسه خود در بخش انیمیشن شاهکارهایی همچون “قبرستان کرمهای شبتاب”، “شاهزاده مونونوکه” و “شهر اشباح” کار کرده است. تجربه او تحت نظر هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا در اینجا بازتاب مییابد، هم در برخورد احساسی اما نه بیش از حد احساسی با مطالب و هم در زیبایی بصری گرمی که به نمایش میگذارد.
عناصر و جلوههای خاصی مانند یک گروه از پرندگان اوریگامی، استفاده از فناوریهای دیجیتال را برای تکمیل شخصیتهای بیشتر دستی رسم شده، آشکار میسازد. با این حال، پسزمینههای بسیار دقیق در خانه آماندا، که به عنوان کتابفروشی نیز عمل میکند، و بعدها در دنیای موازی که دوستان خیالی در آن ساکن هستند، مهارت هنری را به نمایش میگذارد. یک قاب از “خیالی” میتواند انیمیشنهای تولید انبوه و بصری الهامنگرفته در برخی از پیشنهادات آمریکایی که هدفشان همان جمعیتشناسی است، را تحتالشعاع قرار دهد.
آماندا با مادر پراسترسش، لیزی، زندگی میکند که آن بخش آزاد و خیالی از خود را که سالها پیش به او اجازه میداد دوست خیالی خود، فریج، را داشته باشد، از دست داده است. از آنجا که بزرگسالی او را خسته و محتاط نسبت به ایدههای خیالی کرده است، لیزی نمیتواند نگرانیهای آماندا در مورد بازدید یک شرور را بشنود: آقای بانتیگ، یک نوع خونآشام خیالی، و همدم خیالی باستانیاش: دختری ترسناک، با موهای بلند و چشمان مرده در لباسی قدیمی که انگار از یک فیلم ترسناک ماورایی بیرون آمده است.
بانتیگ به لطف انرژیای که هنگام خوردن خیالیها میدزدد، صدها سال زندگی کرده است. هرچه خلق و خوی احساسی پیچیدهتری درون خیالی باشد، نیروی زندگی او قویتر میشود. وفاداری بیپایان رودگر به آماندا اشتهای او را تحریک میکند. وقتی که یک حادثه آماندا و رودگر را از هم جدا میکند، رودگر به دنیایی قدم میگذارد که دوستان خیالی که صاحبانشان آنها را فراموش کردهاند، در آنجا پنهان میشوند تا بهطور کامل ناپدید نشوند.
در اینجا انیمه “خیالی” درب نیاز به توضیحات جامع را باز میکند و شروع به احساس پیچیدگی روایی میکند. قوانین دوستان خیالی به ما از طریق دیالوگهای توضیحی ارائه میشود و حتی با وجود این، سوالات بیشتری مطرح میشود. این خیالیهای خارج از خدمت میتوانند به صورت یکروزه کار کنند و به عنوان همبازیهای موقت برای کودکانی که به دلایل نامعلوم دوست خیالی ندارند، خدمت کنند.
با معرفی خیالیهای بیشتر، برخی که مانند رودگر انسان به نظر میرسند و دیگرانی که حیوانات هیبریدی یا ابزار بیجان حساس هستند، داستان به یک نبرد همهجانبه بین واقعیت و خیال تبدیل میشود که برخی از مکانیسمهای پیچیده را اسرارآمیز میکند. با وجود کاستیهایی که در بخش نویسندگی وجود دارد، “خیالی” هنوز هم نتیجهای تاثیرگذار دارد که آماندا و لیزی را به هم میرساند.
اینکه این فیلم در همان هفتهای که “من نفرتانگیز 4” در سینماها اکران میشود، روی نتفلیکس قرار میگیرد، شکاف وسیع فکری و هنری بین رویکردهای آنها به انیمیشن خانوادگی را نشان میدهد. اگر علاقهای وجود داشت، یک استودیوی آمریکایی میتوانست نسخهای هالیوودی از کتاب انگلیسی زبان ای.اف. هارولد تولید کند، اما در عوض، مخاطبان جوان در سراسر جهان یک دنباله دیگر را دریافت میکنند که در آن مینیونها به زبانی نامفهوم صحبت میکنند یا فریاد “موز!” سر میدهند.
آنچه انیمه “خیالی” به درستی درباره دوران کودکی بیان میکند، این است که این همدمان غیرموجود تجلی خارجی نیازهای فردی کودک هستند. حضور آنها ممکن است برای کودک بسیار زنده احساس شود، زیرا آنها با دیدگاه کودک و جایگاه او در زندگی هماهنگ شدهاند.
برای آماندا، رودگر شجاع نقش پدرش را ایفا میکند. در تصویر این پسر بازیگوش، او یک همدم بیقید و شرط برای بازیهای کودکانه و همچنین برای تفکر جدی پیدا کرده است، کسی که همیشه نمیماند اما تا زمانی که او نیاز دارد تا دوباره احساس آرامش کند، در کنار او خواهد بود.
کلام آخر
داستان «خیالی» با تلفیقی از زیباییهای انیمیشن دستی و روایتهای عمیق، توانسته است دنیایی منحصربهفرد و جذاب خلق کند که کودکان و بزرگسالان را به یک اندازه مجذوب خود میکند. این اثر با بررسی ابعاد تاریک و روشن تخیلات کودکان و پیوندهای احساسی عمیق آنها با دوستان خیالیشان، پیامهای مهمی درباره عشق، وفاداری و اهمیت پذیرش و حفظ تخیل در هر سنی ارائه میدهد. «خیالی» نه تنها یک ماجراجویی سرگرمکننده است، بلکه دعوتی به دنیای بیپایان تخیلات است که در آن، حتی غیرممکنها نیز ممکن میشوند.
برای این که از دیالوگ ها و محتوای صوتی این انیمه لذت بیشتری ببرید، میتوانید از سینمای خانگی استفاده کنید، اما اگر از موبایل، تبلت یا کامپیوتر استفاده میکنید، حتما از هندزفری و هدفون اصل استفاده کنید، چرا که میتوانید در اتفاقات این انیمه غرق بشوید و حتی از موسیقی متن این انمیه لذت ببرید.
پاسخگوی سوالات شما هستیم
دیدگاهی وجود ندارد!