معرفی سبک جاز در موسیقی
جاز، یکی از شاخههای برجسته موسیقی جهانی است که به عنوان یکی از زیباترین و پرانرژیترین سبکهای موسیقی در نظر گرفته میشود که شنیدن آن در روزمره با اسپیکر و هدفون لذت گوش دادن را برای ما دو چندان میکند. اما پیش از اینکه جاز به عنوان یک پدیده جهانی مشهور شود، ریشههایش به گذشته تاریخی و محلی برمیگردد. جاز یک ژانر موسیقی است که ریشههای متمایز و تاریخچهای جذاب دارد و ترکیبی از سبکهای بینالمللی را به خود گرفته تا صدایی بینظیر و بیسابقه ایجاد کند.
سوال “موسیقی جاز چه زمانی خلق شد؟” سوالی است که بسیاری از طرفداران jazz و کسانی که به تازگی به این ژانر علاقهمند شدهاند، میپرسند. آغاز جاز در واقع به قرن نوزدهم بازمیگردد. نیواورلئان خانه میدان کنگو بود، جایی که بردگان دور هم جمع میشدند و موسیقی مینواختند. این سنت کمی پیش از 1820 شروع شد و مردمی از کشورهای مختلف را دور هم جمع کرد، هر کدام قطعهای از صدای منحصر به فرد کشور خود را به ترکیب اضافه کردند.
با گذر زمان، ترکیب موسیقی آفریقایی و کارائیب با سازهای ارکستر رژه همراه شد. ارکسترهای مارش در طول جنگ داخلی آمریکا بسیار رایج بودند، مویسقی و جنگ چه در این دوران و چه در گذشته در هم تنیده بودند. آنها بسیاری از مردم را با انواع سازهای برنجی آشنا کردند و صدای متحد به تدریج ژانری را شکل داد که به رگتایم معروف شد.
موسیقی معنوی نیز در آن دوره محبوب بود و به آنچه در نهایت به صدای جاز تبدیل شد، راه یافت. پس از جنگ داخلی، مردمی که پیشتر برده بودند از سراسر جنوب آمریکا بلوز را به لوئیزیانا آوردند. با گذشت زمان، تمام این صداها با هم آمیخته شدند و به ژانری تبدیل شدند که به جاز شهرت یافت. در نهایت، دقیقاً زمانی که ژانر شناخته شده به نام جاز آغاز شد کمی مورد بحث است. بیشترین نظرات بر این باورند که در اواخر دهه 1800 یا اوایل 1900 شروع شده است. با این حال، این ژانر در دهه 1920 به شهرت رسید.
معمولاً تصور میشود که جاز بر اساس سنتهای موسیقایی غرب آفریقا (ریتم، احساس، بلوز) و اروپا (آکوردهای هارمونیک، تنوع سازها) بنا نهاده شده است. جاز اولیه همچنین شامل سرودهای کلیسایی، ترانههای بردگان، سرودهای مزرعه و ریتمهای به سبک کوبایی بود. جاز در نیواورلئان منشأ گرفت، به ویژه به این دلیل که این شهر به عنوان 72 ملت برای موسیقی عمل میکرد که در نهایت به ژانر جاز منجر شد. یکی از دلایل اصلی شکلگیری آن در اینجا این بود که بردگان از کشورهای مختلف میتوانستند دور هم جمع شوند و موسیقی بنوازند، امری که همیشه در دیگر شهرها یا ایالتها مجاز نبود.
قلمرو لوئیزیانا «لو کد نوآر»، مجموعهای از قوانین مربوط به رفتار با بردگان را داشت. بسیاری از این الزامات سخت و دقیق بودند و به بردگان حقوق و آزادیهای اندکی میدادند، برخی از بندها به بردگان حقوقی میدادند. برخی از شروط مانع از آن میشدند که صاحبان برده، آنها را در روزهای یکشنبه یا تعطیلات کاتولیک به کار وادارند. در نتیجه، بردگان در طول هفته یک روز استراحت داشتند و بسیاری از این زمان برای گردهمایی در میدان کنگو استفاده میکردند.
در واقع، این پاسخ به سوال «چرا نیواورلئان زادگاه جاز است؟» میباشد. روزهای یکشنبه اجباری شرایطی را ایجاد کرد که در بسیاری دیگر از نقاط جنوب آمریکا وجود نداشت. از طریق این گردهماییهای هفتگی، موسیقی به عنوان راهی برای یافتن شادی عمل کرد و به عنوان پایهای برای آنچه در نهایت به جاز تبدیل شد، خدمت کرد.
در مورد اینکه چه کسی موسیقی جاز را اختراع کرد، اکثر مورخان بادی بولدن، نوازنده کورنت، را اولین موزیسین Jazz میدانند. او یک رهبر ارکستر آفریقایی-آمریکایی بود و حتی زمانی به عنوان «اولین مرد جاز» نامیده شد که جایگاه او در تاریخ سبک جاز را مستحکم کرد. بادی بولدن موزیسینی بود که این ژانر را پیش برد و اغلب شبها در استوریویل مینواخت. اگرچه هیچ ضبط شناختهشدهای از نواختن او وجود ندارد، اما گفته میشود که صدای او ویژگی ابداعی را داشت که معمولاً با این ژانر همراه است.
با این حال، بادی بولدن تنها موزیسینی نبود که با تولد سبک جاز همراه بود. برخی دیگر از موزیسینهای آفریقایی-آمریکایی اولیه Jazz در آن زمان شامل مات کری، بانک جانسون و جو اولیور بودند. موزیسینهای جاز کریول مانند جلی رول مورتون، فردی کپارد و سیدنی بشت نیز در شکلدهی به این ژانر نقش داشتند. همانطور که انتظار میرود، بسیاری از این موزیسینها سنتهای موسیقایی مختلفی را با هم ترکیب کردند، شامل ریتمهای غرب آفریقا و کارائیب، سازهای موسیقی کلاسیک اروپایی و بسیاری از صداها و تأثیرات دیگر.
همانطور که در بالا ذکر شد، موسیقی جاز ادغامی از چندین ژانر مختلف است و شامل صداهایی از طیف گستردهای از سبکهای موسیقی بینالمللی میشود. با این حال، پایههای آن عمدتاً بر سه نوع موسیقی خاص استوار است. در اینجا نگاهی دقیقتر به منشأ موسیقی Jazz و ویژگیهای کلیدی این ژانر خواهیم داشت.
ریشههای اصلی جاز شامل رگتایم، ارکسترهای مارشینگ و بلوز است. رگتایم به طور طبیعی در جنوب آمریکا شکل گرفت و شامل ریتمها و سبکهای آفریقایی-آمریکایی است که با موسیقی سنتی اروپایی ترکیب شدهاند. این سبک بخشی از نمایشهای دورهگردی شد که اجازه داد در بسیاری از مناطق جنوب آمریکا گسترش یابد.
ارکسترهای مارش به عنوان یک شکل حمایت در طول جنگ داخلی عمل میکردند. عمدتاً، آنها با هدف بالا بردن روحیه مینواختند، اما همچنین در برخی از تمرینها نیز همراهی میکردند. این صداها در آن دوره گسترش یافتند و به عنوان محرک دیده میشدند، حتی اگر عمدتاً با دورهای چالشبرانگیز در تاریخ همراه بودند.
بلوز نیز به عنوان یک ژانر در طول جنگ داخلی توسعه یافت. ترانههای کلامی، نمایشهای دورهگردی و موسیقی معنوی بر این ژانر تأثیر گذاشتند. موسیقی فولک و سایر صداهای محبوب آن دوره نیز راه خود را به ژانر بلوز باز کردند و به تنوع صدای پایدار بلوز کمک کردند. به طور کلی، Jazz به عنوان ترکیبی از این سبکها دیده میشود، که عناصر موسیقایی آنها و بسیاری از صداها و احساسات موجود در آنها را در خود جای داده است. اما جاز همچنین چیزی تازهای رو کرد، به ویژه در زمینه بداههنوازی.
اگرچه منشأ موسیقی جاز به دوران پیش از جنگ داخلی بازمیگردد، اما مانند بیشتر انواع موسیقی، با گذر زمان تغییر کرده است. با شروع موزیسینها به پذیرش مفاهیم جاز، صداهای جدیدی به آن اضافه شدند. علاوه بر این، موزیسینهای مختلف Jazz شروع به پرورش صداهای منحصر به فرد خود کردند، برخی از آنها منجر به خلق زیرسبکهای جدید شدند.
همانطور که گفته شد، بسیاری دهه 1920 را آغاز عصر جاز میدانند، زیرا این زمانی بود که برای اولین بار در ایالات متحده و اروپا به طور گسترده محبوب شد. “سالهای پرهیاهو” با ممنوعیت، میخانههای زیرزمینی، شادی و موسیقی، جاز را به جریان اصلی راند و داستانهای موفقیت شبانهای از موزیسینهایی مانند لوئیس آرمسترانگ، دوک الینگتون و کانت باسی به وجود آورد.
عصر جاز در کنسرت تاریخی بنی گودمن در سال 1938 در کارنگی هال به اوج رسید، که موزیسینهایی از قومیتهای مختلف را برای اجرای جاز در این تالار مقدس دور هم جمع کرد. در این نقطه، جاز دهههای 1920 و 1930 در حال جایگزینی به دوره بیگ بند بود، هرچند موزیسینهایی مانند الینگتون و آرمسترانگ تا زمان مرگ خود به توسعه سبک جاز ادامه دادند.
علیرغم اینکه سلطه جاز با بحران بزرگ اقتصادی پایان یافت، این موسیقی با سبکها و زیرسبکهای جدیدی که تشکیل شد، همچنان در حال تکامل است و تأثیر آن بر فرهنگ پاپ همچنان در طول زمان طنینانداز است، به همراه بسیاری از موزیسینهای جاز جدید و ظهوری. آیا میدانستید که 30 آوریل روز جهانی جاز است؟ این روز در سال 2011 توسط یونسکو ایجاد شد تا نشان دهد چگونه سبک جاز میتواند وحدت را در سراسر جهان به ارمغان بیاورد.
جاز شامل طیف گستردهای از زیرسبکها شد، هر کدام با صداها و ویژگیهای منحصر به فرد خود. در حالی که همه آنها بر پایههای جاز استوار هستند، تفاوتهایشان باعث میشود که از یکدیگر متمایز شوند. برخی از آنها تأثیرات فرهنگی از کشورهایی را به خود گرفتهاند که لزوماً بخشی از پایههای سبک جاز نبودهاند. دیگران تا حدودی ویژگیهای کلیدی مانند ابداع را پذیرفته یا کنار گذاشتهاند.
بررسی انواع مختلف جاز
سبک Modern jazz
جاز مدرن اساساً در دهه 1940 آغاز شد و به دنبال آزادی بیشتر برای ابداع بود. این سبک از پیشرفتهای آکورد دور شد و فضای بیشتری به نوازندگان سولو برای خلق ملودیهای منحصر به فرد داد، با استفاده از تقریباً هر مقیاس یا نتی که میخواستند. در نتیجه، این نوع جاز اغلب شامل عناصر غیرمنتظره است و ممکن است نامتعارف یا دشوار برای پیگیری باشد.
کلمه مدرن طبق تعریف فرهنگ لغت به چیزی اشاره دارد که مربوط به زمان حال یا اوقات اخیر در مقابل گذشته دور است. بنابراین، منطقی است که اصطلاح جاز مدرن در طول زمان به صداها و سبکهای مختلفی اشاره کرده باشد: آنچه که به گوشهای ما در قرن بیستویکم مدرن به نظر میرسد، البته متفاوت از آن چیزی است که در سال 1945 مدرن به نظر میرسید. جالب است که سال 1946 نیز کمپانی بزرگی به نام JBL تاسیس شد. این نشان دهنده این است که در آن دوره مردم نسبت به گوش دادن موسیقی و صداها مشتاق بودند.
این مفهوم توسط این واقعیت که سبک جاز به سرعت به عنوان یک شکل هنری توسعه یافته است، تشدید شد. حدود 200 سال طول کشید تا از سبک باروک یوهان سباستین باخ به مدرنیسم ایگور استراوینسکی برسیم، با این حال دوره باروک خود به تنهایی یک قرن و نیم به طول انجامید. آلبوم اول تلونیوس مونک، پیانیست، آهنگساز بزرگ بیباپ، با عنوان “نبوغ موسیقی مدرن” نامگذاری شده بود. لوئی آرمسترانگ، پیشگام اولیه جاز، نسبت به این سبک جدید بیاعتنایی نشان داد، در حالی که تامی دورسی، رهبر ارکستر دوره سوئینگ، ادعا کرد که بیباپ موسیقی را 20 سال به عقب برده است.
سبک Free jazz
Free jazz یک زیرسبک بسیار آوانگارد و پیشرو است که بالاترین درجه آزادی را که معمولاً در جاز یافت میشود، ارائه میدهد. این سبک عمدتاً در اواخر دهه 1950 آغاز شد، زمانی که اورنت کولمن شروع به دور شدن از مفاهیم سنتی و محدودیتهای مرتبط با جاز کرد و عملاً تمام قوانین را رد کرد. در نتیجه، این نوع جاز یکی از سختترینها برای تعریف است، زیرا نبود محدودیتها معمولاً پایهای برای این ژانر است.
دنیای جاز بسیار وسیع است و شامل طیف گستردهای از زیرسبکها میشود که هر کدام صدایی کاملاً منحصر به فرد دارند. در حالی که تمام شکلهای جاز مدرن ممکن است طرفداران خود را داشته باشند، تعداد کمی از آنها به اندازه Free jazz بحثبرانگیز هستند. در کل، Free jazz به اندازه برخی از همتایان خود قابل دسترسی یا جذاب نیست، اما سبک غیرمتعارف آن برای هر کسی که درباره دنیای جاز کنجکاو است، ارزش شنیدن دارد.
Free jazz یک جنبش بسیار پیشرو در سبک جاز است که فضای بسیار زیادی را برای انجام تکنوازی توسط هر عضو گروه فراهم میکند. هر هنرمند میتواند در تکنوازی به هر شکلی که بخواهد خود را بیان کند، حتی اگر این به معنای نادیده گرفتن کامل ملودی، هارمونی و ساختار باشد. این سبک توسط اورنت کلمن نامگذاری شد، که احتمالاً به عنوان اشارهای به طبیعت آزاد و بیپروای موسیقی بود.
مفهوم آن آزاد از بسیاری از ایدههای استاندارد در مورد چگونگی نزدیک شدن به جاز است، و به موسیقیدانان جاز اجازه میدهد تا خود را تقریباً به هر شکلی بیان کنند. خلق سبک Free jazz به اورنت کلمن، نوازنده ساکسیفون آلتو، نسبت داده میشود که بسیاری از مفاهیم متعارف در مورد نحوه نواختن و ساختار جاز را کنار گذاشت.
در اصل، ویژگی اصلی Free jazz به سادگی رد کردن هنجارها است. در نتیجه، این سبک به طور کلاسیک یکی از پیچیدهترین انواع جاز برای تعریف است. هنگام نواختن آن، ویژگیهای مشخصی وجود ندارد، عمدتاً به این دلیل که تقریباً هر چیزی مجاز است. هیچ الزامی برای حفظ یک ریتم خاص، استفاده از آکوردهای خاص، یا حتی توجه به آنچه سایر اعضای گروه نوازندگی میکنند، وجود ندارد.
در نتیجه، تنها چیزی که Free jazz را تعریف میکند، مفهوم بیان و تکنوازی آزاد است. در واقع، هر عضوی از یک گروه ممکن است به طور مستقل عمل کند، در حالی که تکنوازی را در آغوش میگیرد و دیگران نیز همین کار را میکنند. به طور کلی، این به معنای دور شدن از آکوردهاست، زیرا آنها چهارچوب هارمونیکی ایجاد میکنند که نوازندگان باید از آن پیروی کنند. با کم اهمیت شدن آکوردها، انجام انتخابهای آنی در حین نواختن بسیار آسانتر میشود.
آتونالیتی اغلب بخشی از معادله است. نتیجه نهایی غالبا بسیار غیرمعمول است، بدون نقشهای ثابت برای سازهای مختلف، و با در آغوش گرفتن مفاهیمی مانند فواصل کروماتیک، میکروتنها، اورتونها، مالتیفونیکها. در نهایت، Free jazz یک تکامل از جاز است، اما به شیوهای غیرمنتظره. در حالی که مفهوم پایه جاز در مرکز باقی میماند، آن از هرگونه هنجار سنتی فاصله میگیرد، بیشتر بر تکنوازی و شدت تمرکز میکند تا بر ساختارها، هارمونیها و ملودیهای ثابت.
Free jazz همچنین تحت تأثیر موسیقی از سراسر جهان بوده است. اغلب سازهای جالبی از آسیا یا آفریقا به ترکیب اضافه میشدند، و برخی از نوازندگان حتی سازها را برای ارائه روشهای منحصر به فرد بیان خود ایجاد کردند. نمونههای بسیاری از Free jazz وجود دارد که به طور قاطعانه این ژانر را تعریف میکنند. یکی از بهترین نمونهها، آلبوم Free Jazz توسط اورنت کلمن است. آلبوم The Shape of Jazz to Come از کلمن شنیدنی است.
آلبومهای Coltrane Time توسط پیانیست سیسیل تیلور، Ascension توسط جان کولترین، و Space is the Place توسط سان نشان میدهند که Free jazz میتواند یک نوازنده را به کجا ببرد. علاوه بر این، تعداد زیادی از نوازندگان Free jazz وجود دارند که برای کسانی ایدهآل است که میخواهند بیشتر در صداهای منحصر به فرد غوطهور شوند. برخی از نوازندگان مشهور Free jazz عبارتند از: سیسیل تیلور، پیانیست. جان کولترین. چارلز مینگوس، نوازنده برجسته کنترباس. ایوان پارکر، ساکسیفونیست. سان را. آلبرت ایلر. فرعون ساندرز، ساکسیفونیست. دیوید موری، آهنگساز، ساکسیفونیست و کلارینتیست.
سبک Bebop
بیباپ عمدتاً در اوایل دهه 1940 آغاز شد و بسیار سریع و آزمایشی بود. بسیاری از ریشههای آن از ادغام موسیقی سوئینگ نشأت میگیرند، و خوانندگان اسکت معمولاً بخشی از آهنگها بودند. این خوانندگان اسکت به نام این ژانر منجر شدند. «بیباپ» عملاً اشارهای به هجاهای بیمعنی است که همراه با اسکت میآید.
بیباپ، که به عنوان سبک و صدای انقلابی جدید شناخته شد، هم به عنوان یک شاخه و هم واکنشی نسبت به موسیقی سوئینگ بیگ بند رشد کرد که بر ریتمهای رقص محرکه مسلط بود. با این حال، در بیباپ، تأکید ریتمیک از درام بیس به هایهت و سیمبال راید تغییر یافت که به روان شدن بیشتر ریتم اجازه داد.
در دستان نوازندگان بیباپ، جاز بیشتر به سمت بلوز و ریفها پیش رفت و چون پارکر و گیلسپی توانستند تواناییهای فنی برتر خود را با دانش پیشرفته نظریه موسیقی ترکیب کنند، نتیجه جازی جدید بود که با سولوهای طولانی تعریف شده و زبان هارمونیک آن از همیشه پربارتر و غنیتر بود. این بدان معنا بود که سولیستها واقعاً باید ذهن تیز و آمادهای داشته باشند و مقیاسها را از بر باشند، بهویژه زمانی که تغییرات آکورد به سرعت و زیاد اتفاق میافتاد.
اما بیباپ، همانطور که برای مدتی نیز شناخته شده بود، به مذاق همه خوش نیامد. چون قابل رقصیدن نبود و معمولاً بسیار سریع نواخته میشد. برای این کار کسانی که از جاز سوئینگ لذت میبردند، آن را کم علاقه و بیش از حد فکورانه یافتند. جاز دیگر موسیقی خوشحال، خوشچهره و دوستداشتنی رادیویی نبود، بلکه به چیزی عمیقتر و تقریباً درونی تبدیل شده بود. نوازندگانی مانند پارکر و گیلسپی خود را هنرمند میدانستند تا سرگرمکننده.
ممنوعیت ضبط توسط اتحادیه موسیقیدانان ایالات متحده بین سالهای 1942 تا 1944 بود. اما زمانی که ممنوعیت برداشته شد، درهای ضبط به روی همه گشوده شد. پارکر و گیلسپی با هم ضبط کردند، و به صورت جداگانه هم کار میکردند و همچنین با ارکستر بیلی اکستاین، که در دهه 40 به شکلگیری بیباپ کمک کرد.
علاقه به بیباپ در بین جوانان موسیقیدان جاز به سرعت رشد کرد و به زودی پارکر و گیلسپی در خط مقدم انقلاب جاز قرار گرفتند که در آن نوازندگان برجسته ترومپت مایلز دیویس و فتس ناوارو، ساکسیفونیستهای دکستر گوردون، سانی استیت و جیمز مودی، و پیانیستهای باد پاول و تلونیوس مونک قرار داشتند. در ابتدا بیشتر لیبلهای مستقل کوچک بودند که ضبطهای بیباپ را منتشر میکردند، اما با به دست آوردن اعتبار و محبوبیت این موسیقی جدید همزمان با تبدیل دهه 40 به 50، شرکتهای بزرگتر شروع به دخالت کردند در آنچه که دوران طلایی بیباپ خوانده میشود.
اما تا آن زمان، بیباپ، مانند تمام اشکال موسیقی، در حال تکامل و تغییر بود. مایلز دیویس، در 22 سالگی، از باپ خسته شده بود و میخواست دست به کاری دیگر بزند. او برخی از تکآهنگها را در سالهای 1949 و 1950 ضبط کرد که در نهایت به یک آلبوم تبدیل شد به نام The Birth Of The Cool. مایلز یک گروه کوچک بیباپ را دور هم جمع کرد و موسیقیای ساخت که نسبت به آنچه پارکر و گیلسپی انجام میدادند، کمتر تهاجمی بود.
برخی از موسیقیدانان جاز نیز بیباپ را با موسیقی کلاسیک ترکیب کردند، از جمله The Modern Jazz Quartet. در همین حال، در ساحل شرقی ایالات متحده در دهه 50، مخاطبان هنوز از بیباپ که حرارت و درام داشت، خوششان میآمد.
سبک Latin jazz
جاز لاتین یک سبک تلفیقی است که صداهای لاتین را به ژانر جاز آورد. معمولاً شامل ریتمهای کوبایی و کارائیبی اسپانیایی است که با سازها و ترکیبهای موسیقی سنتی جاز همراه است. منشأ آن نیز به دهه 1940 بازمیگردد، ابتدا توسط موزیسینهای آفرو-کوبایی در هارلم اسپانیایی شکل گرفت که با موزیسینهای آفریقایی-آمریکایی جاز همکاری کردند.
جاز لاتین ترکیبی از موسیقی جاز و موسیقی کوبایی و کارائیب اسپانیایی است. گاهی اوقات، به دلیل تأثیرات اولیهاش به جاز آفرو-کوبایی نیز معروف است، هرچند برخی آن را یک زیرسبک جاز لاتین میدانند.
در جامعه جاز، جاز لاتین، به عنوان یکی از پرجنب و جوشترین و شادابترین زیرسبک جاز شناخته میشود. ضربهای لاتین بسیار قابل رقص و به طور کلاسیک شاد هستند و حسی از زندگی و سرگرمی را به همراه دارند. با این حال، صدای آن نیز به طور شگفتانگیزی متنوع است و از مجموعهای از ریتمهایی که در زمان شکلگیری جاز لاتین در آمریکای لاتین و جنوبی و همچنین کارائیب محبوب بودند، استفاده میکند.
به طور کلی، آنچه جاز لاتین را تعریف میکند، استفاده از ریتمهای کوبایی و کارائیب اسپانیایی در کنار سازها و رویکردهای موسیقیایی سنتی جاز آمریکایی است. برای اینکه یک قطعه موسیقی به عنوان جاز لاتین شناخته شود، نیازی به ریتم خاصی نیست. در عوض، هر ریتم پایهای که به طور سنتی جزئی از موسیقی لاتین است، از جمله برخی الهامگرفتههای آفریقایی، به عنوان بخشی از این ژانر در نظر گرفته میشود.
علاوه بر ریتمهای متنوع، یکی از ویژگیهای کلیدی جاز لاتین، تأکید بیشتر بر نقش کوبهای است. در حالی که درامز همیشه بخشی از جاز بوده، اهمیت آن در موسیقی لاتین و کارائیب قویتر است. علاوه بر این، طیف وسیعتری از سازهای کوبهای در جاز لاتین وجود دارد که در نوع سنتی آن یافت نمیشود.
به طور کلی، موسیقی جاز لاتین ترکیبی از جاز آمریکایی و ریتمهای آمریکای لاتین و کارائیب است. این سبک موسیقی در دو شهر بندری که در اوایل قرن بیستم رونق داشتند، به شهرت رسید: نیویورک و نیواورلئان. بسیاری از هنرمندان اولیه جاز لاتین نیز الگوهای ریتمیک آفریقایی را در آثار خود گنجاندهاند، که منجر به جاز آفرو-کوبایی شده است.
نیویورک به عنوان شهری که جاز لاتین در آنجا شکل گرفته، شناخته شده است، زیرا مقصد محبوبی برای کوباییها، پورتوریکوییها و آمریکاییهای لاتین تازه وارد بود. با این حال، ریتمهای لاتین نیز راه خود را به صدای جاز نیواورلئان باز کردهاند. هرچند در موسیقی جاز لاتین یک ریتم یکتا وجود ندارد که همه نوازندگان این ژانر از آن پیروی کنند، برخی از ریتمها بسیار رایج هستند. یکی از ریتمهای روز در اوایل قرن بیستم، ریتم هابانرا کوبایی بود که الگویی چهار ضربی همراه با سینکوپ دارد.
در حالی که جاز لاتین در ابتدا عمدتاً تحت تأثیر ریتمهای کوبایی و کارائیب اسپانیایی بود، صداهای دیگر نیز به تدریج به این ژانر راه یافتند زیرا علاقه به این نوع موسیقی گسترش یافت. به عنوان مثال، بوسا نووا، ترکیبی از جاز و سامبا، یکی دیگر از ریتمهای محبوب است. این ریتم تحت تأثیر قابل توجه سبکهای موسیقیایی که از برزیل نشأت گرفته، شامل ترکیبی از ریتمهای برزیلی با هارمونیهای جاز است.
از آنجایی که آمریکای لاتین و کارائیب شامل بیش از 30 کشور هستند، ریتمهایی که میتوانید در جاز لاتین پیدا کنید، متنوع هستند. بولرو، چا-چا-چا، مامبو، رومبا، سامبا و بسیاری صداهای دیگر در چشمانداز گستردهتر حضور دارند. سازهای مورد استفاده در جاز لاتین عمدتاً شامل آنهایی است که در اشکال سنتیتر جاز آمریکایی یافت میشوند. ترومپتها، ساکسیفونها، درامها، بیسها و دیگر کلاسیکها اغلب حضور دارند. با این حال، سازهایی را خواهید یافت که بازتابی از تأثیرات لاتین در این ژانر هستند، به ویژه سازهای کوبهای.
از آنجا که جاز لاتین در انواع مختلفی وجود دارد، سازهای مورد استفاده نیز متفاوت هستند. گاهی اوقات کونگاها و بونگوها استفاده میشوند، همچنین کلاوزها، گوئیروها و تیمبالز.
سبک Cool jazz
Cool jazz در دهه 1940 به عنوان نقطه مقابلی برای اشکال سریعتر و پرهیجانتر جاز مانند بیباپ و هارد باپ ظهور کرد. این ژانر عناصر کلاسیک بیشتری را وارد کرد و عمدتاً از عناصر بلوز و سوئینگ که در بسیاری از زیرسبکهای دیگر حضور داشتند، دور شد. از نظر مقایسهای، این ژانر محدودتر است، اگرچه این امر میتواند آن را برای کسانی که برخی از انواع جاز را طاقتفرسا مییابند، قابل دسترستر کند.
موسیقی Cool jazz، یک شاخه از جاز است که در اواخر دهه 1940 پس از پایان جنگ جهانی دوم شروع به ظهور کرد. همچنین به عنوان «جاز دانشگاهی» شناخته میشود، زیرا بسیاری از کسانی که این موسیقی بنیادین را در ژانر پذیرفته و خلق کردهاند، موسیقیدانان با تحصیلات دانشگاهی بودند. اغلب، آنها عناصر کلاسیک را به موسیقی تزریق کردهاند، دور از تأثیرات سوئینگ و بلوز که معمولاً در اشکال پرانرژیتر جاز یافت میشوند.
پس از توسعه آن، تعداد بیشتری هنرمندان سفیدپوست در این ژانر دیده شدند تا در سایر سبکها. با این حال، ریشههای آن با دو نوازنده برجسته آفریقایی-آمریکایی جاز مرتبط است. با گذشت زمان، هنرمندان از تمام قشرهای زندگی بخشی از پیشرفت Cool jazz شدهاند، و هر یک نگرش خود را نسبت به این ژانر دارند.
Cool jazz بسیار احساسی میباشد و احساسات متفاوتی را نسبت به آنچه در بسیاری از نسخههای دیگر جاز یافت میشود، به تصویر میکشد، اغلب با کیفیتی نرم، رمانتیک، آرام و حتی ملانکولیک. ویژگیهای Cool jazz با سطح انرژی پایینتر و تمپوی کندتر شروع میشود. زیباییشناسی آن به طیفهای پایین و متوسط تمایل دارد، با لرزش کمتری نسبت به بسیاری از نسخههای جاز با انرژی بالا.
Cool jazz همچنین تأثیرات کلاسیکی بیشتری دارد. بداههنوازی کمتری وجود دارد و ترکیبات رسمیتری مورد استفاده قرار میگیرند. به طور کلی، تأثیرات اصلی Cool jazz بیباپ، هارد باپ و موسیقی کلاسیک بودند. در حالی که Cool jazz عمداً از بیباپ و هارد باپ متفاوت است، تمایل به دور شدن از آن صدای اغلب هیجانانگیز، راه را برای Cool jazz هموار کرد.
موسیقی کلاسیک تأثیر دیگری بود که بر تکامل Cool jazz تأثیر گذاشت. هدف ایجاد ساختار و ترتیبات رسمی بود و ژانر Cool آنچه را که موسیقی کلاسیک ارائه داد، پذیرفت. نتیجه، نرمی منحصر به فرد و قصد و نیت بالاتر بود، همچنین منجر به معرفی سازهای جدید در جاز شد، از جمله فلوتها، اوبوها، کرناهای فرانسوی.
خلق صدای Cool jazz عمدتاً به دو اسطوره جاز نسبت داده میشود، لستر یانگ، یک ساکسیفوننواز تنور و عضوی از گروه کانت بیسی و ترومپتزن مایلز دیویس که بسیاری او را بنیانگذار Cool jazz میدانند. او نسخههای نرمتری از جنبش بیباپ را خلق کرد، از جمله بسیاری از نمونههایی که در آلبوم او به نام تولد Cool jazz یافت میشوند.
سبک Jazz manouche
Jazz manouche در دهه 1930 در پاریس به وجود آمد. معمولاً این سبک از گروههای کوچکتری استفاده میکند و صدای آکوستیک را ترجیح میدهد. درامها معمولاً بخشی از این ژانر نیستند و به جای آنها، از گیتاریستهای ریتم برای حفظ ضرب استفاده میشد. منشأ این سبک به ژان دژانگو راینهاردت، گیتاریست رومانی، و استفان گراپلی، ویولونیست فرانسوی، نسبت داده میشود. به دلیل پیشینه راینهاردت، این ژانر زمانی با عنوان “جاز جیپسی” شناخته میشد، اما این اصطلاح به دلیل معانی منفی واژه “جیپسی” از رواج افتاده است.
Jazz manouche یک زیرسبک جذاب از جاز است که دارای قوانین خاص خود است اما از برخی سنتهای موجود در بسیاری از انواع دیگر جاز فاصله میگیرد. این سبک، عناصر موسیقی فولک را در خود ترکیب میکند و عمدتاً به سازهای آکوستیک متکی است، با تأکید زیادی بر سازهای زهی، به ویژه برای سولوها. این سبک جاز به طور سنتی از طریق خانواده و دوستان به نوازندگان جوان منتقل میشد.
درامها در این زیرسبک جاز بسیار نادر هستند. به طور کلی، یک گیتار ریتم زمانبندی را هدایت میکند، با استفاده از تکنیک لا پومپه که معمولاً هر ضرب دیگر را تأکید میکند. همراه با یک گیتار سرب و ویولن، گروهها معمولاً دارای یک جفت گیتار ریتم و یک کنترباس هستند. با این حال، افزودن سازهایی مانند آکاردئون یا کلارینت بسیار غیرمعمول نیست.
در بسیاری از موارد، نوازندگان جاز رومانی که در Jazz manouche نواختند، نمیتوانستند موسیقی بخوانند. بنابراین، آهنگها اغلب از جلسات اجرای آزاد نشأت میگرفتند. علاوه بر این، برای گروههایی که به طور مکرر در مقابل جمعیت اجرا میکردند، حفظ کردن اغلب برای اطمینان از اجرای صحیح آهنگها ضروری بود، زیرا ذخیرهسازی آنها در نتهای موسیقی به موسیقیدانانی که نمیتوانستند آنها را بخوانند کمک نمیکرد.
به طور کلی، Jazz manouche به ریتمهای سبک سوئینگ تکیه دارد و حسی سرگرمکننده و بیانگرا دارد. از نظر کاربردی، ترکیبی از عناصر جاز آمریکایی و موسیقی سنتی رومانی است، ترکیبی غیرمنتظره که در نهایت به این زیرسبک اجازه داد به طور چشمگیری متمایز شود. گیتار ریتم لا پومپه اطمینان حاصل میکند که آهنگها حس پرشی دارند، در حالی که سولیستهای مختلف عناصر بداههنوازی اضافه میکنند. سرعت یا تمپو میتواند کمی هیجانانگیز باشد، اگرچه معمولاً حس انسجام را حفظ میکند.
به طور کلی، Jazz manouche به آکوردهای بار استاندارد تکیه ندارد، بلکه به جای آن به گزینههایی مانند آکوردهای ماژور 6 و 6/9 تکیه دارد. هر گونه هارمونیزنی معمولاً حسی از مینور را میدهد، صرفنظر از اینکه کلید ماژور باشد.
سبک Jazz fusion
Jazz fusion در دهه 1960 شروع به شکلگیری کرد. در آن دوران، موسیقیدانهای جاز شروع به ادغام صداهایی کردند که بیشتر با موسیقی راک و آر اند بی شناخته میشوند. بیشتر کسانی که این ژانر را توسعه دادند، در نقطهای از زمان با مایلز دیویس همکاری کرده بودند. در حالی که دیویس عمدتاً در ژانر بیباپ شهرت پیدا کرد، او در دوران بعدی خود بسیار آزمایشی بود و نقش مهمی در تنوع زیرشاخههای جاز، از جمله Jazz fusion، ایفا کرد.
در سادهترین حالت، Jazz fusion یک ژانر موسیقی است که جنبههایی از سایر سبکهای موسیقی را در آهنگها گنجانده است. به عنوان مثال، برخی ویژگیهای Jazz fusion ممکن است تحت تأثیر موسیقی راک، فانک، یا هیپهاپ باشند، اگرچه سبک پایه همیشه عناصر جاز دارد. به عنوان مثال، بداههنوازی اغلب یک عنصر اصلی است، صرفنظر از سایر تأثیرات.
هنگام صحبت از سازهای Jazz fusion، شما با کلاسیکهای جاز مانند گیتارهای آکوستیک، پیانوها، ترومپتها، ساکسیفونها، بیسها و درامها روبرو هستید. با این حال، ترکیب کلی ممکن است شامل سازهای الکترونیکی نیز شود، از جمله سینتیسایزرها، ماشینهای درام، گیتارهای الکتریکی و سایر سازهایی که معمولاً در ژانرهای مختلف یافت میشوند. در بسیاری موارد، Jazz fusion کاملاً آلاتی است یا دستکم، شعرهای آن به شکل خوبی تعریف نشدهاند. این امر فضای بیشتری برای بداههنوازی ایجاد میکند، زیرا شعرهای مشخص معمولاً نیاز به یک ملودی خاص در لحظات کلیدی آهنگ دارند.
وقتی صدای خوانندگی وجود دارد، معمولاً تنها ووکالیز است. با آنها، خواننده تنها از صداهای حروف صدادار یا کلمات بیمعنی استفاده میکند تا حسی از ملودی ایجاد کند بدون اینکه شعرهای رسمی اضافه شود. از آنجا که آنها نیازی به استفاده از عبارتبندی خاصی ندارند، فضای کافی برای تطابق با بداههنوازی سایر اعضای گروه باقی میماند.
عامل بداههنوازی، توصیف صدای Jazz fusion را چالشبرانگیز میکند. حتی اگر شما با هر ساز و ریتمهای پایه جاز و فانک آشنا باشید، این واقعیت که هر عضو گروه میتواند در تعداد تقریباً بیپایانی از جهات حرکت کند، توصیف آن را فراتر از این نقطه دشوار میسازد. Jazz fusion عمدتاً چیزی است که باید تجربه شود تا درک قویتری از آن حاصل شود.
وقتی صحبت از اشخاص تأثیرگذار میشود، مایلز دیویس نقش بزرگی در تکامل و گسترش Jazz fusion داشت. او از آزمایش کردن لذت میبرد و دوست داشت صداها و فناوریهایی را که ریشه در سایر ژانرها داشتند، معرفی کند. از آنجا که مایلز دیویس همچنین یک همکار پرکار بود، این دیدگاه از موسیقی به سرعت گسترش یافت.
سبک Smooth jazz
Smooth jazz در دهه 1970 ظهور کرد و به عنوان یک نوع جاز میانرشتهای طراحی شد تا جذابیت تجاری گستردهای داشته باشد. از نظر مقایسهای، نسخهای از جاز است که قابل پیشبینیتر و دارای آرامش بیشتری نسبت به بسیاری از انواع دیگر جاز است. در واقع، هدف رسیدن به مخاطبان وسیعتری بود، بنابراین این ژانر عناصر الهامگرفته از پاپ و ویژگیهایی را که معمولاً با ترانههای آر اند بی همراه هستند، اضافه کرد.
Smooth jazz ترکیبی از جاز و موسیقی گوشنواز و قابل فهم است که باعث میشود ضمن بهرهگیری از سازهای جاز و موسیقیایی، همچنین به طور گستردهای قابل دسترس باشد. بسیاری آن را یک تلاش تجاریمحور میدانند، زیرا صدای نرمتر آن برای جمعیتی به مراتب گستردهتر از برخی از زیرسبکهای تبآلود جاز جذاب است.
به طور کلی، Smooth jazz معمولاً تمپو پایین است. این سبک معمولاً یک ضرب آهنگ آرامتری را دربرمیگیرد که بسیاری آن را آرامبخش مییابند. Smooth jazz دارای کیفیت محیطی است، به همین دلیل است که بسیاری آن را نوعی موسیقی پسزمینه میدانند. این موسیقی همچنین میتواند به لحاظ شنیداری پسزمینهای شود، به این ترتیب افراد به راحتی میتوانند گفتگو کنند یا در فعالیتهای دیگر شرکت کنند. در عین حال، موسیقی پسزمینهای ملایم ایجاد میکند که بسیاری آن را به سکوت ترجیح میدهند.
همانطور که بالاتر ذکر شد، Smooth jazz شامل بسیاری از سازهای سنتی جاز است، اما از رویکردی بسیار نرمتر استفاده میکند. بداههنوازی به طور کلی بخشی از معادله نیست. به جای آن، Smooth jazz ملودی را ترجیح میدهد و دارای درجهای ذاتی از قابل پیشبینی بودن است همانطور که آهنگ پیش میرود. در اساس، Smooth jazz کاملاً آکوستیک نیست، اغلب شامل سازهایی مانند پیانو الکتریکی، گیتار الکتریکی و سایر خلقهای مدرن که در طول ظهور آن در موسیقی پاپ محبوب بودند.
گروور واشینگتن جونیور، که در دهه 1970 به شهرت رسید، به عنوان بنیانگذار Smooth jazz شناخته میشود. او که یک آهنگساز و ساکسیفوننواز بااستعداد بود، و شروع به گنجاندن صداهای گوشنواز و قابل فهم و R&B در آهنگهای خود کرد. موسیقی دارای مقدار زیادی روحنوازی بود، که منجر به حس نرمتری شد.
در نهایت، او در حال خلق یک ژانر ترکیبی جدید بود که بعداً به عنوان Smooth jazz شناخته شد. به طور کلی، مهمترین عنصری که Smooth jazz را از بیشتر جازهای سنتی متمایز میکند این است که آن از بداههنوازی دور میشود. در حالی که بداههنوازی ممکن است رخ دهد، تأکید بر ملودی واضح است. Smooth jazz همچنین دارای کیفیت روحنوازی بسیاری است. برای برخی، Smooth jazz حسی اندیشمندانه دارد، زیرا فضایی نرم برای تمرکز بر فعالیتهای دیگر فراهم میکند. در اصل، این موسیقی حسی از جذابیت ایجاد میکند که برخی آن را به تناسب قطعه، حساس میدانند.
سبک Modal jazz
Modal jazz در اواسط دهه 1950 ظهور یافت. این سبک به دلیل تکیه بر حالتهای موسیقایی نامگذاری شده است. از لحاظ سازمانی، بیشتر اسکالار است تا کُردال. در نتیجه، فضای بیشتری برای بداههنوازی منحصر به فردی که با نسخههای کُردال جاز دشوارتر بودند، فراهم میکند. هر دو مایلز دیویس و جان کولترین در محبوبیت یافتن جاز مُدال نقش داشتند، که به آنها امکان داد تا از ساختارهای سختگیرانهتر مرتبط با برخی دیگر از رویکردها به ترکیب جاز فاصله بگیرند.
Modal jazz به سبکی از جاز اشاره دارد که از هارمونی مُدال به جای هارمونی تونل استفاده میکند. اغلب، Modal jazz بر یک مُد خاص متمرکز است یا تمایل دارد برای مدتهای طولانیتر روی یک آکورد باقی بماند. Modal jazz در دهههای 1950 و 1960 ظهور کرد و با استفاده از حالتهای موسیقایی به جای پیشروی آکوردها به عنوان چارچوب هارمونیک مشخص میشود.
تمایل دیویس برای برتری در حوزهای که تواناییهای فردی او میتواند بروز پیدا کند، او را به سمت انتخاب درست نوازندگان رهنمون کرد. جان کولترین بهترین ساکسیفونزنی است که ایده را در حرکتی زنده، احساسی و صادقانه به تحقق میپیوندد. در یادداشتهای کوینتت، سادگی موسیقیایی، خواست برای رهایی از ساختار هارمونیک پایه مشاهده میشد.
این به طور کامل با امکانات محدودسازی دیویس مطابقت داشت و دامنهای نامحدود به تواناییهای ملودیک و بداههنوازی خود او میداد. همزمان، مایلز دیویس از همین اصول در همکاری با ارکستر گیل اوانز در ضبط آلبومها استفاده میکرد. در دهه بعد، ذهن دیویس به جستجوی هارمونیهای جدید مشغول بود. موسیقی او میتوانست پرانرژی یا تأملبرانگیز باشد، اما بر پایه صدای مشخصی بود که دقیقاً برای دیویس خاص است.
اگرچه موسیقی مُدال خیلی قدیمیتر است، Modal jazz نمایانگر دورهای در تاریخ جاز است که برخی هنرمندان جاز تلاش کردند تا ژانر را دوباره تعریف کنند و از محدودیتهای هارمونیک دورههای بیباپ و هارد باپ فرار کنند. جاز از دورههای بیباپ و هارد باپ بسیار تونال بود. انرژی بداههنوازی بر ظرافت، مهارت و نگرش در توالی آکوردها متمرکز شده بود. هنرمندان جاز که به Modal jazz علاقهمند بودند، مانند مایلز دیویس و جان کولترین، میخواستند بداههنوازی را از زاویهای متفاوت کاوش کنند.
سبک Swing Jazz
سوئینگ از اواخر دهه 1920 آغاز شد و تا اواسط دهه 1940 محبوبیت گستردهای پیدا کرد. بیشترین سالهای محبوبیت سوئینگ را بین سالهای 1930 تا 1945 میدانند، زمانی که ارکسترهای بزرگ به رهبری اسطورههایی مثل دوک الینگتون و کانت طرفداران زیادی پیدا کردند. این ژانر دارای ریتم مشخصی است، با تأکید بر ضربات خاص برای ایجاد حس منحصر به فرد خود.
موسیقی سوئینگ، که به آن بیگ بند سوئینگ یا جاز بیگ بند نیز گفته میشود، در دهههای پایانی 1920 به شهرت رسید و تا دهههای پایانی 1940، پس از پایان جنگ جهانی دوم، محبوبیت خود را حفظ کرد. در دوران سوئینگ، این سبک موسیقی در سراسر ایالات متحده محبوبترین سبک بود و به بسیاری از موسیقیدانان مرتبط با ژانر جاز اجازه داد تا به شهرت برسند.
موسیقی سوئینگ ساختار بیشتری داشت و ریتمهای پیشبینیپذیر را ترجیح میداد که به عنوان موسیقی رقص بسیار خوب کار میکرد. علاوه بر این، سوئینگ میتوانست شامل سولوهای پیچیده با سطحی از بداههنوازی باشد، هرچند هدف همچنان صدایی هماهنگ در تمام سازها بود. ریفزنی نیز یک تروپ رایج در سوئینگ بود. عبارات موسیقیایی ساده یا توسط کل گروه یا فقط یک بخش نواخته میشدند. یکی از اولین نمونههای این تکامل، ارکستر فلچر هندرسون بود. این گروه شروع به ارائه تنظیمات بسیار نوآورانه برای آن زمان کرد و بخشهایی از تماس و پاسخ را بین بخشهای بادی چوبی و برنجی یکپارچه ساخت.
لوییس آرمسترانگ در اواسط دهه 1920 به ارکستر فلچر هندرسون پیوست. زمانی که او وارد شد، گروه بر تأکید بیشتر بر سولوها، ویژگی دیگری که اغلب با موسیقی جاز ارتباط دارد، متمرکز شد. در نهایت، این گروه شروع به تأثیرگذاری قوی بر سایر بندها کرد و راه را برای عصر سوئینگ هموار ساخت. علاوه بر این، آرمسترانگ تجربیات خود با گروه را به دنیای جاز بازگرداند، که باعث ترکیب بیشتر از سوی دیگر شد.
سبک Hard bop
هارد بوپ در اواسط دهه 1950 پدید آمد و ویژگیهای بیشتری را که معمولاً در موسیقی گسپل، آر اند بی، و بلوز یافت میشد، دربرمیگرفت. این سبک سرعتهای متوسط را به سرعتهای سریعتر ترجیح میداد، زیرا کوشید تا صداهای معنوی را دوباره به این ژانر بازگرداند، چیزی که برخی احساس میکردند در جاز Cool و برخی دیگر از زیرسبکهای در حال ظهور کمبود دارد. همچنین فضای کافی برای بیان آزاد را حفظ میکرد که آن را رقصآورتر از زیرسبکهایی مانند بیباپ میساخت.
هرچند بیباپ ریشههایی در سوئینگ دارد، انحراف چشمگیری از این زیرسبک است. در حالی که سوئینگ برای عموم بسیار دلپذیر بود، بیباپ معمولاً به عنوان «موسیقی موسیقیدانان» در نظر گرفته میشد. در واقع، این سبک نگران بازاریابی نبود، بلکه به توانایی موسیقیدانان برای خلق موسیقی اهمیت میداد. همچنین، قابلیت رقص بخشی از آن نبود.
بیباپ پیشبینیناپذیر بود. نوازندگان بیباپ به طور منظم بداههنوازی میکردند و معمولاً ملزم به پیروی از ساختار موسیقیایی خاصی در هنگام نواختن نبودند، بلکه بر تبحر و بیان شخصی به جای هماهنگی تأکید داشتند. ملودیهای بیباپ شامل تمپوی بسیار سریع بود در حالی که پیشرویهای آکورد و هارمونیها بسیار پیچیده بودند.
خواندن اسکت نیز در این ژانر رایج بود و به طور کلی معتقد بودند که این زیرسبک نام خود را از این ویژگی گرفته است. رویکرد وکال شامل تقلید از صداهایی بود که توسط سولوهای سازی جاز ایجاد میشد، با استفاده از هجاهای بیمعنی و بداههنوازی برای افزودن عناصر وکال غیرمنتظره به یک آهنگ. افسانه جاز، لوئیس آرمسترانگ، روزی گفته بود: اگر بپرسی جاز چیست، هرگز نخواهی فهمید!
پاسخگوی سوالات شما هستیم
دیدگاهی وجود ندارد!